news اخبار فوری
clock

تخریب اعتماد ملی و تقابل سازمان یافته با حزب اسلامی افغانستان

تخریب اعتماد ملی و تقابل سازمان یافته با حزب اسلامی افغانستان

تخریب اعتماد ملی و تقابل سازمان یافته با حزب اسلامی افغانستان؛ پروژۀ خطرناک در بطن سیاست داخلی امارت اسلامی

به قلم: مختار مبارز

بریانیوز:(یکشنبه ۷ جدی ۱۴۰۴) تجربه تاریخی افغانستان و سایر کشورها نشان داده است که فروپاشی نظام ها معمولا از درون آغاز می شود، آن هم زمانی که بدنامی، بی اعتمادی و فاصله عمیق میان حاکمیت و ملت ایجاد گردد. یکی از اساسی ترین عوامل این بدنامی، حضور اشخاص و حلقاتی در ساختار قدرت است که نه در درد مردم شریک بوده اند، نه در رنج ها و قربانی های ملت سهم داشته اند و نه باور صادقانه ای به ارزش های دینی، ملی و انسانی دارند. این افراد در روزهایی که کشور به قربانی، فداکاری و ایثار نیاز داشت، در بیرون از مرزها مصروف زراندوزی، تجارت های شخصی و تامین منافع فردی بودند، اما زمانی که نوبت به تقسیم قدرت، امتیاز و جایگاه رسید، ناگهان با شعارهای پر زرق و برق، چهره های به ظاهر دینی و گفتارهای فریبنده وارد صحنه شدند و بر شانه های ملت مظلوم سوار گردیدند.


چنین اشخاصی نه دلسوز مردم اند و نه متعهد به حکومت. آنان برنامه های مشخص و از پیش طراحی شده دارند که مامور اجرای آن اند. این برنامه ها غالبا زیر پوشش دین، عمامه، ریش انبوه و قال قال عملی می شود، اما در باطن چیزی جز تخریب اعتماد ملی و لرزاندن پایه های نظام نیست. فلسفه به قدرت رساندن این افراد از ابتدا روشن بوده است. آنان مکلف اند میان حاکم و مردم، میان نظام و ملت و به ویژه میان نظام و چهره های مطرح، مجاهدین شناخته شده و شخصیت هایی که اکثریت مطلق مردم افغانستان به آنان تعهد تاریخی و اعتقادی دارند، فاصله ایجاد کنند و این فاصله را آگاهانه تا سرحد دشمنی و تقابل بکشانند.


این پدیده نه تازه است و نه محدود به یک دوره خاص. در نظام های پیشین نیز ماموران استخدام شده با همین مأموریت فعالیت داشتند و امروز متاسفانه در ساختار امارت اسلامی نیز با شدت بیشتر حضور دارند. هدف نهایی این حلقات آن است که نظام نوپای امارت را درگیر منازعات داخلی سازند، آن را در برابر مردم، جریان های جهادی و چهره های موثر قرار دهند و در نهایت افغانستان را یکبار دیگر به گرداب جنگ های داخلی بکشانند. این همان سناریویی است که در دور نخست امارت نیز تطبیق شد و نتیجه آن شکست، فروپاشی و باز شدن پای اشغالگران به این سرزمین بود.

در این میان، حزب اسلامی افغانستان و رهبر مجاهد آن، محترم گلبدین حکمتیار، جایگاه ویژه و تعیین کننده ای دارد. حکمتیار تنها یک شخصیت سیاسی معمولی نیست، بلکه چهرۀ است که در سطح افغانستان، امت اسلامی و حتی معادلات جهانی شناخته شده است. در عصر معاصر، امت اسلامی به گونه انکارناپذیر مدیون مبارزات آزادیخواهانه و جهاد مقدس حزب اسلامی افغانستان است. جهادی که دسایس دشمنان اسلام را در افغانستان، منطقه و جهان بی تعبیر ساخت، نقش جهان را تغییر داد و امت اسلامی را از فاجعه بزرگی نجات داد که دشمنان اسلام آن را طراحی کرده بودند.

در این میان، حزب اسلامی افغانستان و رهبر مجاهد آن، محترم گلبدین حکمتیار، جایگاه ویژه و تعیین کننده ای دارد. حکمتیار تنها یک شخصیت سیاسی معمولی نیست، بلکه چهرۀ است که در سطح افغانستان، امت اسلامی و حتی معادلات جهانی شناخته شده است. در عصر معاصر، امت اسلامی به گونه انکارناپذیر مدیون مبارزات آزادیخواهانه و جهاد مقدس حزب اسلامی افغانستان است.

جهاد و مبارزات خستگی ناپذیرحزب اسلامی افغانستان و مجاهدین مؤمن و استواراش نه برای قدرت طلبی و نه برای سلطه جویی بود، بلکه برای آن بود که امانت بزرگ الهی، یعنی سیادت و قیادت بر زمین، به دست بندگان صالح خدا سپرده شود و انسان ها از بندگی طواغیت رهایی یابند. فلسفه فکری این حزب بر این اصل استوار است که نظام الله باید بر زمین الله حاکم باشد، بساط ظلم، خودخواهی، فوقیت طلبی، تحمیل رای و اراده بر دیگران، پایمال کردن حقوق انسان ها و برده شمردن ملت ها برچیده شود و نظام عدل الهی بر اساس قرآن کریم و سنت رسول الله در زمین اقامه گردد.


اگر امروز حزب اسلامی افغانستان خار چشم منافقان، طواغیت، نظام های میان خالی و فرعون های شرق و غرب است، دلیل آن چیزی جز همین موضع اصولی، شفاف و ضد استعماری نیست. جهاد مقدس علیه اتحاد شوروی که به رهبری همین حزب آغاز شد و تمامی ملت مومن افغانستان در آن شریک بودند، به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی انجامید و اندیشه الحادی کمونیزم را به زباله دان تاریخ انداخت.

پس از آن نیز، ایستادگی در برابر موج توطئه ها و جنگ های تحمیلی داخلی که فرمان آن از امریکا، پاکستان، ایران، روسیه، سعودی، فرانسه، انگلستان و دیگران صادر می شد، یک هدف مشخص داشت و آن جلوگیری از اقامه نظام واقعی اسلامی توسط مجاهدین به رهبری حزب اسلامی در کابل بود.

در دورۀ اشغال کشور توسط قوای ناتو به رهبری امریکا و انگلیس درسال۱۳۸۰  نیز، زمانی که بسیاری از گروه ها یا فرار را بر قرار ترجیح دادند یا در کنار اشغالگران غربی ایستادند و در برابر دالرو چوکی همه دار و ندار مادی و معنوی کشور را به ائتلاف بین المللی فروختند، این حزب اسلامی و مجاهدین مخلص و صادق آن بودند که در سراسر کشور علیه اشغال ایستادگی کردند و جهت تفنگ شان به سوی دشمنان اصلی ملت نشانه رفت. از همین روست که امروز نیز، زمانی که رهبر این حزب در مورد نحوه انتخاب امیر، محاکم صحرایی، مالیات های غیرمشروع، تخریب خانه های مردم، بسته بودن دروازه های تعلیم و تربیه به روی دختران و زنان که حق شرعی آنان است، روابط ناسالم با همسایه ها و روابط نامتوازن با جهان ابراز نظر می کند، این سخنان از موضع دشمنی نیست، بلکه ادای رسالت دینی، ملی و تاریخی است.

با این همه، آنچه مایه نگرانی عمیق است، پروژه سازمان یافتۀ است که از درون نظام و از بیرون از افغانستان برای حذف تدریجی حزب اسلامی افغانستان و وادار ساختن محترم حکمتیار به ترک وطن دنبال می شود. حملۀ تروریستی بر مسجد ایمان، دفتر و رهبر حزب اسلامی، حملۀ که نهادهای خارجی نیز از وقوع آن آگاه بودند، با هدف حذف فیزیکی یا حداقل مجبور ساختن رهبر حزب به ترک کشور انجام شد. پس از آن، مصادرۀ املاک، بستن شفاخانه، مسجد، خانه و دفاتر حزب اسلامی، خاموش ساختن منبر حق در مسجد ایمان و محدود ساختن شدید دیدارها، همه حلقه های یک زنجیر واحد اند.


جلوگیری از ملاقات مجاهدین بلندپایه با حکمتیار، سلب حق سفر برای معالجه در یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی و اعمال فشارهای پیهم، نشان می دهد که هدف تنها محدود سازی نیست، بلکه شکستن روحیه، منزوی ساختن و در نهایت مجبور کردن او به ترک افغانستان است. این پروژه همزمان از دو مسیر پیش برده می شود؛ از یکسو حلقات مامور در داخل امارت و از سوی دیگر مراکز استخباراتی بیرونی که حضور یک چهره آگاه، مجرب، ضد استعماری و ریشه دار مانند حکمتیار را مانع اصلی تطبیق برنامه های شان می دانند.

در این میان، نقش اشخاصی چون حکیم شرعی به عنوان ابزار اجرایی این پروژه برجسته می شود. فردی با سابقه کمونستی، سپس سقوط در دام شر و فساد و بعد پیوستن به امارت، که از روز تقرر تا اکنون هیچ کار مثبتی به نفع ملت و افغانستان انجام نداده است. عملکرد او شخصی، عقده مندانه، سلیقه ای و در راستای تخریب روابط میان امارت، مردم و جریان های جهادی است. مصاحبه های ساختگی، حمله به رسانه ها و مردم، توهین به خانواده رهبر جهاد و آزادی افغانستان و تلاش برای سفید سازی چهره خود، چیزی جز تلاش مذبوحانه برای پنهان کردن فساد مالی و استخباراتی نیست که کم کم بوی آن به مشام جامعه می رسد.

ادامه این روند، افغانستان را بار دیگر به سوی یک بحران خانمان سوز سوق می دهد. انحصار قدرت، استبداد، تحمیل رای و قبیله بر مردم، بستن دروازه های تعلیم، تقرری های فرمایشی، تخریب خانه ها، مالیه های ظالمانه، تبعیض در تطبیق عدالت، فساد اداری و اقتصادی، همه عواملی اند که پایه های هر نظامی را از درون می پوساند. تاریخ افغانستان نشان داده است که جاسوسی، معامله با اجانب و خیانت به خون شهدا سرانجامی جز رسوایی، نابودی و نفرت ابدی ملت ندارد.

در پایان باید با صراحت گفت که نجات افغانستان و بقای امارت اسلامی در گرو تصفیه جدی صفوف از رأس تا قاعده است. بیرون کردن افراد بدسابقه، مامور اجانب، دشمن مجاهدین و فاقد ترحم نسبت به مردم، یک ضرورت دینی، ملی و تاریخی است. اگر این تصفیه صورت نگیرد، تجربه های تلخ گذشته تکرار خواهد شد و هم ملت و هم نظام بهای سنگینی خواهند پرداخت. خداوند در نهایت فسادکاران را ذلیل و رسوا می سازد، به ویژه آنانی را که از آدرس دین و با قال قال می خواهند با اسلام، جهاد و ارزش های ملت دشمنی کنند، و این سنت الهی هرگز تغییر نخواهد کرد.

پاسخ دهید

لغو پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ما را دنبال کنید

به قهرمان رای دهید

برترین دسته ها

نظر اخیر

  • user توسط QVlOgWrYDIfHDjdHPckaV

    BCJJStVPFgxHovqcuKHjIb

    quoto
  • user توسط Anonymous

    بیشک

    quoto
  • user توسط Anonymous

    تاريخ هر څه ثبتوي، منفور او تورې څېرې د خپل مردار هوس او چوکۍ لپاره د امام ابوحنيفه په څېر شخصيت ژوند ته ګواښ پېښوي، زنداني کوي او د هيڅ عواقبو کيسه کې یې نه دي، لکه الله تعالی چې د دوي له کړنو غافل وي. همېشه د اسلام تر نامه لاندې ظلمونه، بې عدالتۍ، د اقتدار مردار او نا مقدس هوس داسلام د بدنامېدو، د مسلمانانو د ناکامۍ سبب شوی، خو مطمئن يو، چې عالیقدر مشر به له دې امتحان بريالی وځي، مخ توري او منفورې څېرې به الله تعالی رسوا او ذليلې کوي. په دې وياړو چې د امريکا، ذليلزاد او د هغوي د لاسپوڅو حکومتونو تور لست کې همیشه مجاهدين او نېک خلک په نښه کېږي، ان الملوک اذا دخلوا قرية افسدوها وجعلو اعزة اهلها اذلة وکذلک يفعلون

    quoto